اینجا جایی برای انتشار آواز گنجشک هاست

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دریا محسنی» ثبت شده است

پرواز رفت و برگشت گنجشک به قشم در بهمن ۱۴۰۱

این پرواز از آن پروازهای پر تجربه بود 

از آن پروازهایی که به احتمال زیاد سال های مزه دیدن و چشیدن هایش با گنجشک همراه خواهد بود !

جای همه گنجشک هایی که همراه نبودند خالی ! 

در ادامه یک گزارش کوتاه که توسط یکی از گنجشک ها به نام دریا محسنی صدیق دوازده ساله تهیه شده است اینجا به اشتراک گذاشته می شود .

دریای عزیز به خاطر ثبت این گزارش ازت ممنونیم heart

سفر قشم 

ما روز دوشنبه ۲۴ بهمن از تهران سوار قطار شدیم و تقریباً ۱۶ تا ۱۷ ساعت در راه بودیم تا سه شنبه ۲۵ بهمن  به بندر عباس برسیم. بعد رفتیم بندر تا سوار کشتی بشیم و حدودا بعد نیم ساعت، چهل و پنج دقیقه به خود قشم رسیدیم. به یک رستوران رفتیم تا ناهار بخوریم و بعد از آنجا سوار هایلوکس شدیم و حدود یک ساعت طول کشید تا برسیم اقامتگاه و آنجا کمی استراحت کردیم. بعدش، رفتیم و یک لنج درحال ساخت را دیدیم، و با توضیحات سازنده های آن لنج، به چگونگی ساخت آن ها هم پی بردیم. نزدیکای عصر، رفتیم به دیدن دره تندیس ها و فهمیدیم، که سنگ های آنجا بر اثر فرسایش باد و آب به وجود آمده بودند. بعضی هایمان از آن سنگ ها و سخره ها بالا رفتیم و کمی آنجا صبر کردیم، تا غروب خورشید را تماشا کنیم. بعد از غروب سوار هایلوکس شدیم و اقامتگاه رفتیم. در آنجا شام خوردیم و بعد هم خوابیدیم.

 

روز بعد یعنی چهارشنبه ۲۶ بهمن صبح بیدار شدیم و توی اقامتگاه صبحانه خوردیم و بعدش سوار هایلوکس شدیم و تقریبا نیم ساعت تو راه بودیم تا رسیدیم به بندر و از اونجا سوار قایق موتوری شدیم تا بریم جزیره هنگام و طی راه دلفین ها را هم دیدیم که گروهی حرکت میکردن! بعد به جزیره هنگام رسیدیم و زیر انداز پهن کردیم، لباس هایمان را عوض کردیم تا بریم تو آب و کلی شنا کردیم. بعد رفتیم کمی جزیره گردی کردیم! اونجا کلی موجودات مختلف مثل خرچنگ و کلی چیز های دیگه دیدیم. بعد در بازارچه محلی هنگام گشتی زدیم و در آنجا ناهار خوردیم. بعد به اقامتگاه رفتیم و کمی استراحت کردیم و نزدیکای عصر رفتیم خونه ی یکی از راننده ها تا شتر و بز هاشونو ببینیم و خوردن شیر شتر را تجربه کردیم! بعد هم پیاده رفتیم تا کبابی و اونجا کباب بز خوردیم و بعد از کمی پیاده روی رسیدیم به اقامتگاه و خوابیدیم.

روز بعد یعنی پنجشنبه ۲۷ بهمن صبحانه خوردیم و وسایل هایمان را جمع کردیم و اتاق ها را تحویل دادیم و به جنگل حرا رفتیم. با توضیحات راهنما، فهمیدیم که ریشه های درخت های اونجا درون آب دریا هستند و شوری آب را تسویه میکردن و به آب شیرین تبدیل میکردن! بعد دیدین جنگل حرا، به چاه کوه رفتیم و اونجا با آقای امین ابراهیمی در کوئی، نویسنده و عکاس پر تجربه ی یک کتاب آشنا شدیم و بعد راه افتادیم تا بریم ناهار بخوریم. بعد از ناهار، رفتیم ساحل که کمپ بزنیم وقتی اونجا رسیدیم چادر ها را برپا کردیم و وسایل هایمان را هم داخل چادر ها گذاشتیم. بعد رفتیم دریا که شنا کنیم و تا تاریکی شب در آب بودیم! بعدش هم با آتیش خودمان را گرم و خشک کردیم و بعد از یک پیاده روی شبانه لب ساحل، در چادر ها رفتیم و خوابیدیم.

 

روز بعد‌ یعنی جمعه ۲۸ بهمن بیدار شدیم و وسایل ها و چادر ها را جمع کردیم. بعد رفتیم بندر که سوار کشتی بشیم و به سمت بندر عباس برویم. از کشتی پیاده شدیم و در بندر عباس ناهار خوردیم و بعد راه افتادیم و رفتیم به ایستگاه قطار و سوار قطار شدیم و فردای آن روز یعنی شنبه ۲۹ بهمن تقریبا ساعت ده صبح به تهران رسیدیم.

 

نویسنده متن : دریا محسنی صدیق

عکس ها : از رادین خاصل و هیوا علیزاده 

 

به امید ساخت دیگر پروازهای گنجشک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هی وا

اولین قرارکاری روی پروژه خوراک پز خورشیدی

کار روی اجاق خورشیدی

گنجشک هامشغول کار هستند ! 

چه کاری ؟! بعد از گفتگو درباره موضوع پروژه و مشاهده تعدادی عکس و فیلم و گفتگو و کلی جیک جیک و خنده های از ته دل ! نوبت این رسید که با قوانین نور کمی آشنا شویم و برای همین در همان ابتدا دوستان مشغول یکسری آزمایش شدند و درباره اش به جیک جیک نشستند .

آشنایی با اپتیک

و از آنجایی که قرار شد روی یک اجاق خورشیدی با سطح هذلولی کار شود . مساله این بود که چطوری هذلولی رسم کنیم. 

ناگفته نماند که درباره خود چیستی هذلولی به گفتگو نشستیم ! 

هذلولی

و برای این کار از یک منبع که یک معادله برای رسم پیشنهاد داده بود استفاده کردیم که بعد از کلی خط کشی کردن دقیق و عددها را وارد اکسل کردن و ! بله متوجه شدیم یک جای کار ایراد دارد ! چون هذلولی اصلا آن چیزی که باید می شد ، نمی شد ! اول یک دل سیر به هم نگاه کردیم و فکر کردیم و بعد یک دل سیـــــرتر خندیدیم ! ما مشکل پیدا نکردیم ، برای همین قرار شد بیشتر روی پیدا کردن معادله کار کنیم ، از طرفی دیگر دست به کار رسم هذلولی به شیوه ای دیگر شدیم 

رسم هذلولی

که کلی از شکل به وجود آمده کیف کردیم ، بماند که چشم ها دیگر آستیگماتیسم شده بود !

و برخی دوستان دو تا دوتا جا انداخته بودند حالا اسم نمی بریم خودشان می دانند ! 

بماند که کلی همکاری و همراهی شکل گرفت که من به شخصه از آن کلی کیف می کردم :

همگاری

در همین تلاش ها به آشنایی بیشتر با مهارت های یکدیگر رسیدیم ، از مهارت در ترجمه از زبان انگلیسی به شیوه های مختلف گرفته ! چون منبعی که در حال استفاده بودیم انگلیسی بود و چه مهارت بالا در قیچی کردن با ظرافت که البته یک اشتباه کوچک در انتهای کار باعث شد جهت اشتباهی برش داده شود ، برشی کوچکی که باعث شد ما همگی خنده هایی بزرگ سر بدهیم و به این نتیجه برسیم که ساخت اجاق خورشیدی را رها کرده و به دنبال ساخت سفینه باشیم !

هلذلولی

برش را چسب زدیم و قرار شد ادامه کار را جلسه بعد در پیش بگیریم . 

اینچنین بود که قصه ما به سر که نرسید هیچی تااازه شروع گرید ! 

 

تاریخ برگزاری روز کاری پروژه : پنجشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۱

زمان : از ساعت ۱۴ تا ۱۸ 

حاضرین : هیوا علیزاده، آرش روحانی، امیرحسین شکری، رادین حاصل، دریا محسنی

تنظیم گزارش : هیوا علیزاده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هی وا